جدول جو
جدول جو

معنی زار و زور - جستجوی لغت در جدول جو

زار و زور
با فشار و شدت
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زار و نزار
تصویر زار و نزار
لاغر و ضعیف، افسرده و رنجور، برای مثال دردمندی من سوختۀ زار و نزار / ظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست (حافظ - ۱۶۶ حاشیه)
در حالت بیچارگی و ناتوانی، خوٰار و زبون، زار و وار، زاروار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاغ و زوغ
تصویر زاغ و زوغ
فرزندان خردسال کسی، سر و صدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قار و قور
تصویر قار و قور
صدای شکم، کنایه از سر و صدا، هیاهو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تار و تور
تصویر تار و تور
بسیار تیره و تاریک
ریزه ریزه، ذره ذره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیر و زبر
تصویر زیر و زبر
پایین و بالا، کنایه از آشفته و درهم برهم و شوریده و ویران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زار و وار
تصویر زار و وار
در حالت بیچارگی و ناتوانی، خوٰار و زبون، زاروار، زار و نزار
فرهنگ فارسی عمید
(غارْ رُ)
بمعنی هرج و مرج و آشوب و فتنه باشد. (برهان) ، در تداول عمومی، صداهایی که از امعا شنیده میشود. هیاهوئی که در موقع نزاع و مخاصمت می کنند: اینهمه غار و غور مکن، یعنی سر و صدای بی حاصل از خود درمیاور
لغت نامه دهخدا
(رُ نِ /نَ)
خوار و ضعیف لاغر و زبون:
ماه گاهی چو روی یار من است
گه چو من گوژپشت و زار و نزار.
قمری. (از حدائق السحر وطواط چ معین ص 19).
در میان آب و آتش همچنان سرگرم تست
این دل زار و نزار و اشکبارانم چو شمع.
حافظ.
دردمندی من سوختۀ زار و نزار
ظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست.
حافظ.
و رجوع به زار و نزار شود
لغت نامه دهخدا
(غُ)
در تداول عامه، اولاد و کسان و فرزندان خردسال. رجوع به زاق و زیق و زاغ و زیغ شود
لغت نامه دهخدا
(قارْ رُ)
آواز شکم، قرقر با آواز بلند
لغت نامه دهخدا
(رُ)
در تداول عامه، سخت گرسنه. در غایت گرسنگی. مشتاق طعام
لغت نامه دهخدا
(رُ)
حشرات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
در غایت بیچارگی. در نهایت بدحالی. (فرهنگ کلمات و مصطلحات راحه الصدور راوندی چ محمد اقبال ص 503) : من بنیزه سر مار در زمین دوزم تا مرغ، راه هوا بردارد و مار را بزار و وار بگذارد. (راحه الصدور راوندی چ اقبال ص 422). و آن مدبر خاکسار علم نگوسار، بزار و وار زنده بر دار باد و بسطت ملکش از وطأت لشکر و سطوت حشم و حشر غیاث الدین خراب. (راحه الصدور راوندی چ اقبال ص 221). و رجوع به زاروار شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
سخت تیره و تاریک. (جهانگیری). بسیار تیره و تاریک. (برهان). تاریک و تیره و بسیار تاریک. (آنندراج) (انجمن آرا). سخت تاریک. (فرهنگ رشیدی) :
بمیدان چنین گفت بهرام گور
که اکنون که شد روز ما تار و تور...
فردوسی.
، ریزه باشد. (جهانگیری). ریزه ریزه و ذره ذره را نیز گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هار و هور
تصویر هار و هور
سخت گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قار و قور
تصویر قار و قور
نادرست نویسی غار و غور پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغ و زوغ
تصویر زاغ و زوغ
در تداول عامه، اولاد و کسان و فرزندان خردسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغ و زوغ
تصویر زاغ و زوغ
((غُ))
فرزندان خردسال و اقوام نزدیک کسی، شور و غوغا و آشوب، گریه و ناله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قار و قور
تصویر قار و قور
((رُ))
غار و غور، صدایی که از شکم شنیده می شود به ویژه در هنگام گرسنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غار و غور
تصویر غار و غور
((رُ))
قار و قور، صدایی که در هنگام گرسنگی از شکم شنیده شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زار و نزار
تصویر زار و نزار
((رُ نَ))
لاغر و ضعیف، افسرده و رنجور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تار و تور
تصویر تار و تور
بسیار تیره، ذره ذره، ریزه ریزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیر و زبر
تصویر زیر و زبر
کن فیکون
فرهنگ واژه فارسی سره